جدول جو
جدول جو

معنی سلیطه گری - جستجوی لغت در جدول جو

سلیطه گری
(سَ طَ / طِ گَ)
زبان درازی. بدزبانی. همچون زنان سلیطه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
سلیطه گری
زبان درازی بد زبانی کولیگری، غرشمالی زبان درازی بد زبانی (همچون زنان سلیطه)
فرهنگ لغت هوشیار
سلیطه گری
((~. گَ))
زبان درازی، بدزبانی
تصویری از سلیطه گری
تصویر سلیطه گری
فرهنگ فارسی معین
سلیطه گری
بدزبانی، زبان درازی، پتیارگی، پرخاشگری، سلطه طلبی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ فَ / فِ گَ)
سمت خلیفه داشتن. مقام خلیفه داشتن. (یادداشت بخط مؤلف). (در اصطلاحات دینی ترسایان) : در تهران خلیفه گری های ارامنه است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سِ زَ / زِ گَ)
عمل ستیزه گر. عمل لجاج کننده
لغت نامه دهخدا
(یَهْ گَ)
حیله گری. فریبگری:
کرده اند از سیه گری خلقی
با همه کس پلاس با ما هم.
کمال الدین اسماعیل.
گرچه سپیدکاری است از همه روی کار تو
لیک قیامت است هم زلف تو در سیه گری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ستیزه گری
تصویر ستیزه گری
عمل و حالت ستیزه کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه گری
تصویر سیاه گری
سیاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیه گری
تصویر سیه گری
سیاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
استیلاجو، سلطه جو، سلطه طلب، سیطره جو
متضاد: سلطه پذیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد